جمعه ۸ تیر ۱۴۰۳ - 28th June 2024

مصر ، مهمترین کشور دنیای قدیم

كشاورزى درمصر قديم
كشت جو وارزن وگندم واهلى كردن گاو، گوسفند وبز، از دورترين زمان هايى كه از آن آگاهى داريم درمصر وبين النهرين معمول بوده است. اين گياهان وحيوانات به حالت وحشى خود هرگز درمصر ديده نمى شوند بلكه درزمين هاى آسياى باخترى به ويژه يمن وعربستان قديم يافت مى شده اند. اين عناصر اصلى تمدن يعنى كشت دانه واهلى كردن حيوانات، از زمانى كه از آن هيچ گونه سندى دردست نداريم ، درآسياى غربى وعربستان پيدا شده، از آنجا به سرزمين بين النهرين ومصر انتقال يافته است. اين همان چيزى است كه به نام نظريه "مثلث تمدن و فرهنگ" معروف شده است.
آنچه بيش از اين احتمال وامكان دارد آن است كه پاره هاى ويژه اى از تمدن مصرى از سومر وبابل سرچشمه گرفته باشد.
اين را مى دانيم كه ارتباطات بازرگانى ميان بين النهرين ومصر وجود داشته شايد براى اين ارتباط وانتقال كالا از نهرهايى كه پيش از اين از سرزمين مصر در درياى سرخ مى ريخته نيز استفاده مى شده است.
يك نظر به نقشه جغرافيا به زودى آشكار مى سازد كه چرا مصر درطول تاريخ شناخته شده خويش بيش از آنكه به آفريقا منسوب باشد جزو آسياى باخترى به شمار مى آمده است.
تجارت ومبادلات فرهنگى به آسانى ميان بين النهرين ومصر امكان پذير بود درحالى كه درقسمت باختر مصر صحرا ودرقسمت جنوب آبشارهاى نيل مانع ارتباط طبيعى آن كشور با ساير نقاط آفريقا بوده است.
همگونى زبان مصر با زبان ملت هاى قديم خاورميانه
هرچه درمطالعه وتحقيق زبان مصرى قديم پيش تر مى رويم پيوند ميان زبان مصر وزبان هاى سامى خاورميانه بيشتر آشكار مى شود.
چنان به نظر مى رسد كه خط نويسى تصويرى مصر از "سومر" به آن سرزمين رسيده باشد .
مهر استوانه شكل كه اصل آن بدان شكل از بين النهرين است درقديم ترين دوره ها درتاريخ مصر ظاهر مى شود وپس از آن ازبين مى رود.
ازچرخ كوزه گرى پيش از سلسله چهارم درمصر خبرى نيست، درصورتى كه چرخ كوزه گرى مدتها پيش از آن درسومر معروف بوده است.
البته ممكن است اين دستگاه با ارابه وچرخ ارابه دريك زمان از بين النهرين به مصر انتقال يافته باشد .ظاهراً صناعت درآسياى باخترى ايجاد شده واز آنجا به مصر منتقل گرديده است.
نخستين مهندسى معمارى مصر به مهندسى بين النهرين شباهت دارد. اين شكستى براى مصر نيست كه پيشى تمدن را درسومر اعتراف كند چه ريشه ها وعناصرى كه نيل از دجله وفرات گرفته ، هرچه باشدرشد وترقى كرده وبارشد آن تمدن خاص وخالص مصرى از آن بيرون آمده است كه بدون شك ثروتمند ترين وبلند آوازه ترين ونيرومندترين فرهنگ وتمدن شناخته شده در تاريخ است. تمدن مصرى زيبايى ولطف خاصى دارد كه فرهنگ وتمدن خام وابتدايى سومر با آن قابل مقايسه نيست وحتى تمدن يونان وروم نيز از آن تجاوز نمى كند.
آنچه خوانديد نظرات وعقايد محقق بزرگ معاصر "ويل دورانت" بود . درحالى كه دانشمند تاريخدان ديگرى به نام "اليت سميث" كه از تاريخدان هاى بزرگ عصر ماست عقيده ديگرى دارد.
"اليت سميث" مى گويد: "اگرچه گندم و جو و ارزن به صورت وحشى وطبيعى درسرزمين مصر يافت نمى شود اما دلايلى دردست است كه كشت اين گياهان درمصر زودتر ازهر جاى ديگر صورت گرفته است." وى عقيده دارد كه تمدن وكشاورزى به صورت كلى از مصر به سومر انتقال يافته است.
همچنين دانشمند ديگرى به نام "برستد" كه بزرگترين مصر شناس آمريكايى است برقدمت تمدن سومرى برتمدن مصر عقيده ندارد . به نظر وى "قدمت چرخ ارابه درمصر، اگر از سومر بيشتر نباشد كم تر از آن نيست." به هر تقدير درمورد اينكه كدام يك از تمدن هاى قديم قدمت بيشترى دارند ميان اهل تحقيق اختلاف است وهمان طور كه درآغاز اين گزارش ها نوشتيم گروهى از دانشمندان براساس اكتشافات باستان شناسى جديدمعتقد به قدمت تمدن آريايى برساير ملل خاورميانه هستند. لذا درچنين مباحثى قطعيت يك امر زمانى مسلم است كه اكثر دانشمندان براساس آخرين تحقيقات باستان شناسى آن را تأييد كنند.


مصريان باستان ازكجا آمدند؟
"ويل دورانت" درمورد مصريان باستان مى نويسد: هيچ كس نمى داند كه اين مصريان قديم از كجا به اين سرزمين آمده اند . پاره اى دانشمندان به اين نظر تمايل دارند كه مردم قديم مصر از اختلاط مردم "نوبه"، "حبشه" و "ليبى" از يك طرف و مهاجران سامى يا ارمنى از سوى ديگر پيدا شده اند وبايد بدانيم كه حتى درآن زمان دور هم نژاد پاك و خالصى برروى زمين وجود نداشته است.
احتمال دارد كه اين مهاجمين يا مهاجران آسياى غربى تمدن وفرهنگ عالى ترى را با خود به مصر آورده باشند واز آميزش آنان با بوميان نيرومند، نسل دورگه اى پيدا شده باشد وچنانكه درهمه تمدن ها رسم براين است ، براى مصر نيز دوره تمدن جديدى آغاز شده باشد. اين آميزش كه به طور تدريجى صورت مى گرفت، چنان بود كه از آن درميان سالهاى ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ پيش از ميلاد، ملت واحدى پيدا شد ومصر تاريخ را به وجود آورد . تمدن مصريان قديم پيش از آنكه به اين مرحله برسند، درميانه راه شكار وكشاورزى بوده وتازه به جاى ادوات سنگى، وسايل فلزى را به كار مى بردند. مصرى هاى اوليه براى خود كرجى مى ساختند وگندم آرد مى كردند وبا الياف كتان پارچه وفرش مى بافتند، خود را بازيورآلات مى آراستند وبا موادمعطر خوشبو مى كردند. از ريش تراشى واهلى كردن حيوانات آگاه بودند ونقاشى كردن به ويژه ساختن تصوير جانورانى را كه شكار مى كردند دوست مى داشتند، برساخته هاى سفالى ساده خود زنان نوحه سرا وصورت هاى ديگرى از انسان واشكال هندسى رسم مى كردند . مصريان اوليه حجاران قابلى بودند ودليل آن قلم هاى حجارى يافت شده در "جبل الاراك" است. همين مردم نوشته هاى تصويرى ومهرهاى استوانه اى شبيه به مهرهاى سومرى داشتند.


مصر در ۶۰۰۰ سال پيش
پيش از فرارسيدن سال ۴۰۰۰ قبل ميلاد مسيح ، يعنى ۶ هزار سال پيش از اين درقلمرو "نيل" نوعى حكومت وجودداشت كه به چندين قلمرو تقسيم مى شد ودرهر قلمرو مردم آن از يك تخمه بودند واز يك رئيس فرمان مى بردند ومعبود خاصى را مى پرستيدند وشعائر وآداب دينى خاصى داشتند.
پيشرفت تجارت وخرج هاى سنگين جنگ ها موجب آن شد كه از اين حكومت ها جزء دو مملكت، يكى درشمال و ديگرى درجنوب تأسيس شود.


نخستين شخصيت مصرى يك دانشمند است
نخستين شخصيت تاريخى مصر كه يقين داريم روزى برروى زمين زيسته است، شاه يا يك كشور گشانيست بلكه هنرمند ودانشمندى است كه مشاور شاه مصر بوده و ۵۱۵۰ سال پيش مى زيسته است. نام او "ايمحوتپ" است. او يك طبيب ويك معمار برجسته است . اين شخص به اندازه اى به علم طب مصرى خدمت كرد كه به عنوان خالق علم وهنر مصر مورد پرستش است وچنان به نظر مى رسد كه مكتب معمارى مصربه وسيله او تأسيس شده باشد و از همين مكتب سازندگان بزرگ سلسله بعد بيرون آمده اند. بنابر روايات مصرى نخستين خانه سنگى به سرپرستى وى ساخته شد و هم اوست كه نقشه كهن ترين بناى مصرى يعنى اهرام را كشيده است.


"اهرام" براى چه ساخته شد؟
شك نيست كه منظور مصريان از ساختن اهرام ايجاد يك اثر هنرى نبوده است. اهرام مصر درحقيقت گورهايى بوده است كه رفته رفته تحول يافته وبه اين شكل درآمده است . پادشاهان قديم مصر مانند مردم مصر قديم اعتقاد داشتند كه درهر جسم زنده اى "همزاد" او وجود دارد وهمزاد هر كس را "كا" مى ناميده اند.
مصريان قديم معتقد بودندكه آدمى درآن هنگام كه آخرين نفس را مى كشد واز اين دنيا مى رود همزادش نمى ميرد.
مصريان قديم اعتقاد داشتند كه هر اندازه جسد مرده بيشتر بماند وبهتر به آن خوراك برسانند واز پوسيدن وفاسد شدن محفوظ بماندهمزاد او به همان اندازه زنده مى ماند، لذا شاهان براساس اين عقيده براى خود آرامگاه هايى ساختند كه همزادشان زنده بماند وچون همزاد هركس به عنوان صورت كوچك شده جسد آدمى تصور مى شد ناچار مى بايست به او خوراك و پوشاك داده شود وبه همين جهت است كه دربعضى ازگورها مستراح هايى ساخته اند تا مورد استفاده "كا" يعنى روح جدا شده از بدن يا همزاد شخص مرده قرار گيرد. درپاره اى از نوشته هاى مربوط به مردگان درمورد زندگى پس از مرگ اظهار نگرانى كرده اند كه : مبادا "همزاد" آدمى به خوراك نيازمند شود و يا بر اثر نبودن غذا ناچار به خوردن مدفوع خود باشد.
به طور طبيعى چنان به نظر مى رسد كه اگر در آداب دفن مصريان قديم تتبع شود و بخواهند به آغاز آن برسند ناچار بايد چنان باشد كه سلاح ها و افزاركار مرد جنگى را با خود او به خاك بسپارند و زنان و بندگان مرد را نيز با او در گور كنند كه بعد از مرگ به خدمت وى مشغول باشند و چون در عملى كردن اين كارها مشكلاتى وجود داشته مصريان تصويرها و مجسمه هاى كوچكى از زنان و غلامان و ملزومات ديگر مى ساختند و در حقيقت به صورت بدل آنها در گور مى گذاشتند و اين اشياى بدلى جاى واقعيت را مى گرفت و بازماندگان شخص مرده مى توانستند مزارع حاصلخيز و گاوان فربه و خدمتگزاران فراوان و كارگران چابك را با خرج بسيار كم در اختيار مردگان بگذارند.
لذا پس از آنكه نزد مصريان قديم تصوير به جاى اصل پذيرفته شد، هنرمندان مصرى آثار بسيار زيبايى از خود در گورها به يادگار گذاشتند.
در يكى از گورها تصوير مزرعه اى ديده مى شود كه در حال شخم زدن آن هستند و در گور ديگر منظره درو كردن محصول نقاشى شده است و در گور ديگرى صحنه پختن نان و در قبر ديگرى منظره كشتن گاو و يا گوشت پخته اى را كه در ظرف ميهمان ها گذاشته مى شود به تصوير كشيده اند.در مقبره يكى از شاهزادگان مصرى نقش برجسته اى هست كه شاهزاده را در حالى نشان مى دهد كه پشت ميزى نشسته و خوراكى هاى گوناگون در برابر وى قرار دارد.
مصرى ها بر اساس اعتقاد به زندگى همزاد آدمى پس از مرگ، مرده را در تابوتى از سنگ مى گذاشتند و براى موميايى كردن آن متحمل رنج فراوان مى شدند و به اندازه اى در اين كار پيش رفته بودند كه هنوز تارهايى از مو يا تكه هايى از گوشت چسبيده به استخوان، در موميايى ها ديده مى شود.


عصر ملوك الطوايفى در مصر قديم
هيچ سرزمينى به اندازه مصر شاه نداشته است. تاريخ اين پادشاهان را به صورت سلسله هايى درآورده است كه شاهان يك سلسله همه از يك تخمه و تبار يا يك خانواده اند. يكى از فرعون هاى قديم به نام "پپى دوم" ۹۴ سال سلطنت كرد و اين طولانى ترين دوره سلطنت در تاريخ است. پس از مرگ وى مملكت دچار هرج و مرج شده و اشراف و مالكين هر يك مستقلاً به حكمرانى پرداختند.
اين يكى از نمونه هاى تاريخ است كه به صورت منظمى تكرار مى شود.گويى چنان است كه مردم زمانى آزادى بيش از اندازه اى را دوست دارند و زمانى ديگر به انضباط سخت ميل مى كنند. بعد از يك دوره طولانى كه چهارصد سال طول كشيد مردى قوى الاراده ظاهر شد و با اراده آهنين خود كارها را به جريان عادى خود بازگردانيد. اين مرد "آمنمحت اول" نام دارد و بنيانگذار سلسله دوازدهم پادشاهان مصر است.
در زمان سلطنت اين شاه فعال، نظم و ترتيبى برقرار شد كه ۵۰۰ سال دوام كرد. ثروت عمومى افزايش يافت، هنر ترقى كرد. ريشه خانخانى خشك شد. فرماندهان بخش هاى مملكت كسانى بودند كه از طرف شاه مأمور مى شدند و از شاه حقوق مى گرفتند.
سيزده سال پس از مرگ او بدويان آسيايى مصر را مورد هجوم قرار دادند و شهرها را سوزاندند و معابر را ويران كردند و اين گروه با عنوان "شاهان چوپان" مدت دو قرن بر مصر فرمانروايى كردند. سرانجام مصريان اين فرمانروايان غاصب را بيرون كردند و سلسله هجدهم شاهان مصر تأسيس شد.

افزوده شده توسط :reza2

مشاهده شده توسط 42 نفر
۸ اسفند ۱۴۰۰
0
0

تعداد دفعه به اشتراک گذاشته

0
0
0
0