![](../../assets/img/userArticle/1636625668.jpg)
حالا چرا ايران؟ اين پرسش افسر بررسي گذرنامه در فرودگاه بينالمللي شانگهاي بود. او به اين فكر ميكرد كه چرا ما بايد زندگي خود را براي ديدار از منطقهاي خطرناك در حوالي عراق، به خطر بيندازيم، كشوري كه هر روز در آن قتل و بمبگذاري صورت ميگيرد.
اما ايران، عراق نيست. ما اين موضوع را از همان لحظهاي كه به تهران رسيديم، دريافتيم. در هر كجاي اين سرزمين كه وارد ميشديم، اصفهان، تهران، شيراز و هر جاي ديگر، خود را ميان مردماني مهربان و دوستداشتني مييافتيم. مردماني كه حتي هنگام برخورد با ما در خيابان، به لبخندي ميهمانمان ميكردند پسربچهها، دور ما حلقه ميزدند و از ما ميخواستند كه چند عكس ديگر از آنها بگيريم. دختران كوچك هم در روسريهاي سورمهاي و مشكي خود، با چشمان درشت، زيبا و كنجكاوشان به ما خيره ميشدند. دوستان ما پيشتر گفته بودند كه ايران، سرزميني آرام و امن است. آرامش و امنيت اين سرزمين را ما در تمام مدت حضورمان احساس كرديم.
مركز شهر تهران منطقهاي است به شدت شلوغ با خيابانهايي مملو از خودرو، موتورسيكلت و عابران پياده. براي ما بسيار حيرتآور بود كه ببينيم تعداد خودروهاي شخصي در تهران، بسيار بيشتر از پكن است. اگر قرار باشد روزي آشوبي در اين كشور رخ دهد، قطعاً اين آشوب مربوط به ترافيك درهمپيچيده خيابانهاي شلوغ و پرازدحام اين شهر است. رانندگان تهراني بيش از همتايان خود در ساير كشورها بايد بر مهارت خود در راندن خودرو تكيه كنند. اين افراد جزو ماهرترين و سرسختترين رانندگان جهان هستند و جالب اينجاست كه همه آنها بر اين باورند كه هميشه حق با آنهاست.
با اين وجود حتي اين رانندگي پرتنش هم باعث نميشود مردم برخورد دوستانهاي با هم نداشته باشند. خودرويي كه جلوي شما در حال حركت است، هر لحظه ممكن است توقف كرده و در خودرو باز شده و شخصي سوار آن شود. اين خودرو الزاماً نبايد يك تاكسي بوده و يا راننده با شخص مزبور آشنايي داشته باشد. به ما گفته شده بود كه اين مسألهاي بسيار متداول است و برخلاف تصور ما، از هيچ ارتباطي با صرفهجويي در مصرف انرژي و... برخوردار نيست. مردم در اين كشور به سادگي به يكديگر اعتماد ميكنند. آيا ديدن چنين صحنههايي در پكن امكانپذير است؟
يك روز بعدازظهر، در حالي كه سوار خودروي دوست چيني خود بوديم، مسير بازگشت به هتل را گم كرديم. مجبور شديم توقف كرده و آدرس را از شخصي بپرسيم. يك مرد ايراني، كه برقراري ارتباط با ما را به دليل معضل زبان، مشكل يافته بود، پيشنهاد كرد كه ما را تا مكان هتل راهنمايي كند. او سوار بر ماشين خود به راه افتاده و ما با تعقيب او، مسير خود را پيدا كرديم. دوست ما ميگفت كه اين مسأله در تهران بسيار متداول است. تنها چيزي كه در طي اين مدت باعث شد ما به شرايط نامساعد منطقه چند لحظهاي بينديشيم، بيلبورد بزرگي بود كه با شعار مرگ بر آمريكا و اسرائيل نصب شده بود. تهران، اصلاً شبيه آنچه كه ما تصور داشتيم نبود. تهران، پيش از سفر در ذهن ما شهري خاورميانهاي بود كه در محاصره كوير قرار گرفته است. در حالي كه در شمال اين شهر رشتهكوههاي بلند و پوشيده از برف قرار داشتند. هنگامي كه يك شب از فراز تپهاي به تهران نگريستيم، تازه متوجه شديم كه اين شهر تا چه ميزان گسترده و وسيع است. بله، قطعاً ميتوانيد اسكي كنيد. راهنماي محلي، رضا عليزاده ادامه ميدهد پيستهاي اسكي در فاصلهاي يك تا دو ساعته از شهر قرار دارند. آنها به همان خوبي پيستهاي آلپ هستند اما خب مردم بقيه دنيا، چيزي از اين پيستها نميدانند.
او ادامه ميدهد: در ايران، در هر زمان از سال، شما ميتوانيد هر چهار فصل را ببينيد.
ايران كشوري است كه مساحت آن بيش از سه برابر فرانسه است.
قبل از اينكه ما تهران را كاملاً بازديد كنيم، سفري دوروزه به اصفهان و شيراز، دو شهر قديمي ايران داشتيم. فكر ميكرديم كه اگر ابتدا در مورد تاريخچه اين كشور اطلاعاتي كسب كنيم، تصويري واقعيتر از تهران خواهيم داشت.
ايران از تاريخي طولاني برخوردار است. دانش ما در مورد گستردگي پيشينه تاريخي ايران واقعاً ناچيز بود. اين كشور كه در شاهراه اروپا و آسيا قرار گرفته همواره از اهميتي استراتژيك برخوردار بوده است. ايران تاريخچهاي از فرازها و نشيبها، فتحها و شكستها دارد.
اصفهان زماني پايتخت سلسله صفويه محسوب ميشد. ايرانيها پس از بيرون راندن مغولها و تركان عثماني، بار ديگر امپراتوري خود را بازسازي كردند. عبارت مشهور اصفهان، نصف جهان يادآور شكوه و عظمت اين شهر در قرن 16 ميلادي است. مركز شهر اصفهان، بدون هيچ ترديدي، ميدان امام خميني است. اين ميدان عظيم كه در سال 1612 ميلادي با ابعادي برابر 500 متر طول و 160 متر عرض ساخته شده، گذشته از اينكه در زمره بزرگترين ميادين جهان به شمار ميرود، نمونهاي مناسب از طرحريزي شهري است. بسياري از مراكز ديدني اصفهان در پيرامون اين ميدان واقع شدهاند.
مسجد امام در جنوب ميدان، همراستا با مكه قرار گرفته است. اين مسجد اصليترين بناي ميدان محسوب ميشود. گنبد 54 متري مسجد به همراه كاشيكاريهاي داخلي و بيروني چشمنواز آن، باعث شده است تا مسجد از جلوهاي خاص برخوردار باشد.
در سمت غربي ميدان، قصر عاليقاپو قرار دارد، ساختماني شش طبقه كه زماني مركز حكومت محسوب ميشد. اين ساختمان اكنون جزو بناهاي تاريخي و ديدني ميدان است. ساير بخشهاي پيراموني ميدان به بازار اختصاص يافته است. مساحت ميدان و تعدد مغازهها به حدي است كه بازديد از تمامي فروشگاههاي فرش، فلزكاري، روميزيبافي، جواهرآلات و... در يك روز، غيرممكن است.
عليرغم زيبايي حيرتآور اصفهان، روح اين شهر در درون زايندهرود و خيابان چهارباغ نهفته است. گام برداشتن در فضاي سرسبز خيابان چهارباغ و نشستن بر روي نيمكتي چوبي باعث شده بود تا ترجيح بدهيم كه ادامه بازديد خود را روز بعد پيبگيريم، اما راهنماي ما، مصرانه از ما خواست تا به مكانهاي ديگر هم سر بزنيم.
در ظرف مدت كوتاهي به زايندهرود و سيوسهپل رسيديم. بسياري از شهرهاي بزرگ جهان بر روي رودخانه يا در كنار آنها بنا شدهاند. اصفهان نيز يكي از اين شهرهاست. پلهاي اصفهان، يكي از زيباترين نقاط اين شهر هستند. اين پلها تنها مكاني براي عبور و مرور برفراز رودخانه نيستند. يكي از آنها مكاني براي مشاهده كل شهر، ديگري بنايي با ارزش تاريخي و پلي ديگر نقش تنظيمكننده جريان آب را دارد. اگر از بازديد اين پلها خسته شديد، نگران نباشيد، در قسمت پايين يك پل ديگر چايخانهاي در كنار جريان رودخانه ساخته شده است. ميتوانيد مدتها در آن جا استراحت كنيد.
اصفهان شهر سرگرميهاست. تجربه نشستن بر روي پايههاي زيرين سيوسهپل كه 400 سال قبل ساخته شده و خيره شدن به جريان آب زلال رودخانه واقعاً لذتبخش است.
راهنماي ما ميگفت: ايرانيان مردماني پيكنيكدوست هستند. ما خود اين مسأله را به وضوح حس كرديم. ساعت 11 شب هنگام بازگشت به هتل، خانوادههايي را ديديم كه بر روي چمنها در حال گذراندن اوقات فراغت خود بودند. مردمان اين سرزمين به خوبي ميدانند كه از اوقات خود چگونه استفاده كنند.
انگليسي صحبت ميكنيد؟ دو پسربچه محصل با زبان انگليسي نه چندان روان خود از ما اين را پرسيدند. آنها وقتي فهميدند كه ما اهل چين هستيم، با كنجكاوي خاص خود از ما خواستند كه در دفترچههايشان نام آنها را به زبان چيني بنويسيم.
در تمام مدت اقامتمان در اصفهان، حتي در هنگام بازديد از اماكن تاريخي، ما هميشه با جوانان و نوجوانان برخورد ميكرديم. حتي گاه گروهي از بچههاي مهدكودك را ميديديم كه به همراه معلمان خود، به تماشاي آثار باستاني آمده بودند. آنها از همان كودكي با تاريخ كشور خود آشنا ميشوند. ايرانيان به تاريخ كهن خود بسيار مغرور هستند.
در يك مكان تاريخي ديگر، عصر همان روز ما گروهي از دختران بيست ساله را مشاهده كرديم كه مانتوهاي مشكي به همراه مقنعههاي تيره پوشيده بودند. به يكديگر لبخند زديم و براي گفتوگويي دوستانه به سمت هم حركت كرديم. از آنجا كه در جمع ما يك زن هم بود، صحبت كردن با دختران ايراني سادهتر به نظر ميرسيد. ماجون همسفر ما صحبت را آغاز كرد:
ـ دانشجو هستيد؟
ـ بله.
ـ در چه رشتهاي تحصيل ميكنيد؟
ـ سال اول روانپزشكي هستيم.
حالا نوبت دختران ايراني بود كه از ما سؤال كنند.
ـ آيا شما مسلمان هستيد؟ آيا مسلمانان را دوست داريد؟
ماجون جواب داد: نه، من مسلمان نيستم و در مورد مسلمانان هم چيز زيادي نميدانم اما به آنها احترام ميگذارم.
گفتوگوي لذتبخشي داشتيم. پيش از ترك اين گروه چند عكس يادگاري هم با آنان گرفتيم. دختران ايراني ايميلهاي خود را به ما دادند تا بتوانيم كپي عكسهاي گرفته شده را براي آنها ارسال كنيم.
* * *
براي درك تاريخ كهن ايران، هر ديداري از اين كشور بايد از شهر شيراز آغاز شود. اين شهر كه درحدود هزار كيلومتري جنوب تهران قرار گرفته، نخستين محل استقرار اقوام پارسي در اين سرزمين و محل شكلگيري امپراتوري عظيم هخامنشيان است.
ايرانيان قصر پرسپوليس يا تختجمشيد را با همان احساسي مينگرند كه چينيها نسبت به ديوار چين دارند. اين مجموعه عظيم كه توسط داريوش اول در 5 قرن پيش از ميلاد مسيح ساخته شده از ابعادي برابر با 450 متر در 300 متر برخوردار است. گفته ميشود اين ساختمان عظيم در جريان حمله اسكندر به صورت كامل سوخته است و اكنون تنها ستونها، سقفها، راهپلهها و درگاههاي قصر باقي مانده است، اما حتي همين بقايا هم ميتواند براي مردم ايران يادآور گذشته پرغرورشان باشد.
عظمت پرسپوليس واقعاً تكاندهنده است. در اطراف آن هيچ ساختمان مدرني وجود ندارد. واقعاً نميتوان در اين مكان حضور داشته و به اين موضوع فكر نكرد كه اين قصر عظيم پيش از ويراني تا چه اندازه ابهت داشته است!
احداث پرسپوليس همزمان با احداث ديوار بزرگ چين بوده است. مبادلات اقتصادي و فرهنگي مردمان دو كشور نيز به همان زمان بازميگردد. گفته ميشود كه 4 دستاورد و اختراع بزرگ چينيها يعني باروت، قطبنما، چاپ و كاغذ توسط ايرانيان به غرب برده شده است. اين دو تمدن بزرگ از طريق شاهراه ابريشم با يكديگر در ارتباط بودهاند.
در طول حضور در شيراز و بازديد از آثار باستاني حيرتآور آن، ذهن ما بارها و بارها معطوف به ايده گفتوگوي تمدنها شد كه از سوي رئيس جمهوري ايران، محمد خاتمي به عنوان راهي براي مقابله با برخورد تمدنها ارائه شده است.
احمد مسجدجامعي، وزير ارشاد ايران هنگام ديدار با هيأت ما گفت: گفتوگو ميان تمدنهاي چين و ايران در طول قرنهاي متمادي هرگز متوقف نشده است.
وزارت تحت رياست مسجدجامعي از هيچ تلاشي براي عملي كردن ايده خاتمي خودداري نميكند. جامعي در جريان اجلاس سالانه وزراي فرهنگ در جريان INCP* خواستار تشكيل يك ائتلاف سهگانه با حضور تمدنهاي ايران، چين و هندوستان گرديده بود.
مسجدجامعي اعتقاد دارد كه ايران، چين و هندوستان به عنوان وارثين سه تمدن عظيم ميتوانند به كشورهاي آسيايي اين فرصت را بدهند كه در روابط فرهنگي نقش مهمتر و تعيينكنندهتر ايفا كنند.
ايران به دلايل دروني و بيروني از ساير نقاط جهان دور افتاده است، اما سفر ما به ايران، ما را متقاعد كرد كه اين كشور خواهان اصلاح وضعيت و بازگشايي كشور به سوي ديگران است.
* * *
در بازگشت به هتل بزرگ آزادي، متوجه شديم كه لابي هتل ـ كه هنگام ترك آنجا كاملاً خالي بود ـ مملو از ميهمانان است. علت حضور اين جمع كثير از ميهمانان، برگزاري يك كنفرانس گاز بود كه با حضور 60 شركت خارجي و با هدف توسعه منابع غني گازي كشور برگزار ميگرديد. ايران براي اجراي طرحهاي حجيم توسعه خود، نگاهي نيز به خارج از مرزهاي خود دارد.
هنگامي كه در آخرين لحظات سفر خود بار ديگر از مقابل بيلبورد عظيمي كه بر روي آن شعار مرگ بر آمريكا نوشته شده بود، گذشتيم، از راهنماي خود، عليزاده، درخواست كرديم كه نظرش را در اين مورد بگويد.
آمريكاييها، مردماني بسيار خوب هستند، من دوستان آمريكايي زيادي دارم، اما سياستهاي دولت آنها را به هيچوجه دوست ندارم.
عليزاده ادامه داد: ايران غالباً به عنوان كشوري مرموز و بسته معرفي ميشود. حداقل كشورهاي غربي اين تصوير را از ايران ارائه ميدهند، اما آيا فكر نميكنيد كه زمان آن رسيده است كه كشورهاي غربي خود درهايشان را به روي ايران بگشايند؟