ميرزا محمد فرزند محمد ابراهيم سمسار زاده يزدي در سال 1266 خورشيدي در شهر يزد در خانواده اي متوسط بدنيا آمد. تحصيلات زيادي نداشت و پس از فراگرفتن فارسي و مقدمات زبان عربي در مدارس قديمه يزد به کسب و کار مشغول شد. در اوايل جنبش مشروطه به جرگه آزاديخواهان پيوست و با گفتارها و اشعار انقلابي در برابر ظلم و ستم حاکم مستبد وقت در يزد، ضيغم الدوله، ايستادگي کرد. در سال 1287 خورشيدي به مناسبت سرودن يک شعر انقلابي به زندان افتاد و به فرمان حام يزد دهان او را مي دوزند.

شرح اين قصه شنو از دو لب دوخته ام                      تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام

فرخي بعد از يکي دو ماه توانست از زندان يزد بگريزد و به تهران بيايد. در اين هنگام بيست و دو سال داشت و با نوشتن اشعار و مقالات تند به زودي مورد توجه آزاديخواهان قرار گرفت و به شهرت رسيد.

در دوره نخست وزيري وثوق الدوله با قرارداد 1919 مخالفت کرد و مدتي به زندان افتاد. در زمان کودتاي رضاخان در 1299 خورشيدي نيز مدتي در زندان بود. فرخي در سال 1300 خورشيدي با مشکلات فراوان امتياز روزنامه طوفان را گرفت و با آنکه بارها توقيف شد آنرا با نامهاي گوناگون منتشر کرد و در آن مقالات و شعرهاي انقلابي خود را نشر داد. روزنامه طوفان از مهمترين و پرفروش ترين روزنامه هاي آنزمان ايران بود و چون از طرف حکومت از فروش آن جلوگيري مي شد، فرخي خود آنرا در خيابانهاي تهران با صداي بلند به مردم عرضه مي کرد. طوفان در طول مدت انتشار پانزده بار توقيف مي شود و پس از چندي با استفاده از امتياز روزنامه هاي ديگر منتشر مي شود.

فرخي در سال 1307 خورشيدي به نمايندگي مردم يزد انتخاب مي شود و در مجلس جزو اقليت قرار ميگيرد و اغلب با وکلاي اکثريت در حال مشاجره و منازعه بود. سپس از ايران مهاجرت مي کند؛ فرخي در مهاجرت نيز مقالات و اشعار انقلابي خود را منتشر مي کند، تا آنجا که دولت آلمان او را مجبور به ترک برلين ميکند.

در اين هنگام حکومت ايران او را مي بخشد و فرخي به ايران باز ميگردد و به نشر دوره دوم روزنامه طوفان مي پردازد. و اين بار هم با توقيف روبه رو مي شود؛ آخرين شماره روزنامه طوفان در بهمن 1307 خورشيدي منتشر مي شود.

فرخي يزدي در سال 1318 در سن 52 سالگي بدرود حيات گفت. ياد و خاطرش گرامي باد.